مردک دیوانه میدانست از درون تهی است
اما از برون، دردش را با مدرک و پست و مقامش التیام میداد.
درد بزرگی ست وقتی میدانی یکجای درونت شکاف برداشته
اما با حماقت، برونت را وصل و پینه میکنی ...
اگر انسان رکورد خودش را بشکند
هم موفق است و هم خوشبخت
ولی هر وقت خواست رکورد دیگران را بشکند تا موفق شود،
موفق نمی شود بلکه برنده میشود ولی خوشبخت نیست.
"دکتر فرهنگ هلاکویی"
محیط زیست
داستان جورج و حکایت خجالت آور ما/ اینجا
مدرسه
زندگی ما بسیار زیباتر و بهتر می شد اگر ... / ادامه
ابتدایی که بودم شعر میگفتم. از کانون پرورش فکری هم کارت شعر و شاعری داشتم. کلاس پنجم یه دوست "نینا" نامی داشتم که هم خودش هم داداشش و هم باباش شاعر بودن. یه روز بهم گفت دست نوشته هاتو بده ببرم به دوست بابام نشون بدم که شاعره آخه امشب میان خونه ی ما مهمونی. منم هر چی توی کاغذ نوشته بودم دادم بهش با خودش ببره.
مدتها گذشت هم من یادم رفت و هم نینا یادش رفت اون کاغذ شعر ها رو تا که کلاس پنجم مون تموم شد و هر کدوم مون مدرسه های مختلف رفتیم. من تنها خط از شعری که از تراوشات فکری خودم یادم مونده اینه:
زندگی رود فرازی ست که از کوه محبت به زمین می ریزد.
بله بنده به سبک سهراب سپهری خدا بیامرز شعر می گفتم. طفلی خاهرم به این خط از شعر خیلی علاقه داره ...
اتفاقن نینا چند وقت پیش رفت محل کار خاهرم برای انجام کار های بیمه ش. خاهرم هر رد و نشونی داد، نینا هیچ کدوممون رو نشناخت. فکر کنم شعر های منو به بابا و داداشش فروخته ...
اگه شعر هام ناپدید نمی شدن الان برای خودم شاعره ای بودم.
محمد امین و روز هایی که از سر گذراند:
بزرگترین درسی که در روزهای سخت آموختم، این بود که در سختترین و تلخترین شرایط زندگی تسلیم نشوم، یاد گرفتم به جنگ سرنوشت بروم و هیچ وقت ساده کوتاه نیایم و کنار نکشم و شکست را به راحتی نپذیرم. بیماری و رنج به من یاد داد اگر تسلیم شوم، زودتر میبازم./ ادامه