ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

قیمه، لپه و سایر محتویات

یکی از بزرگان علم روانشناسی می گوید: وقتی کسی از چیزی می ترسد باید گذشته اش را مورد بررسی قرار داد تا دلیل ترس مورد نظر در آن زمینه یافت شود.

دیروز بر اثر گرسنگی مفرط به خوراک شرکت که همانا قیمه می  بود، پناه بردم. قاشق که در ظرف فرو بردم انباشت لپه و روغن مرا به یاد سفرمان در سن 10 سالگی انداخت. به جایی سفر کرده بودیم که غذای تاپشان قیمه بود، در اصل لپه خورشت بود. از همان 22 سال پیش از قیمه بدم آمد. البته من آدم بسیار شکرگذاری هستم و هر زمان هر چیزی آزارم دهد امپاتی می کنم (خودم را جای کسانی قرار می دهم که آن مورد را نمی توانند تهیه کنند.)

القرض تا پارسال که روز عاشورا یکی از آشنایان نذری قیمه آورد. آن روز هم به دلیل گرسنگی مفرط و نبود خوراکی چشمگیر (مادر تنبیه مان کرده  و خوراکی نپخته بود چون ما را کافر می پنداشت که در روز عاشورا در منزل سکنا گزیده و عذاداری نمی فرماییم) به اجبار قیمه شد منوی اصلی مان. آب و روغن و مشت مشت لپه در اندکی ظرف ما را به غلط کردن انداخت تا یا سال بعد برویم عذاداری منزل خاله نذری بخوریم یا آستین هایمان را بالا بزنیم و برای خود جیره ای مهیا کنیم ولو اندک باشد اما قیمه نباشد.

بساط نذری دادن ها این روز ها و شب ها برپاست. خاهشن به فکر دانشجو جماعت و سرباز جماعت باشید که نذری هایتان به آنها برسد چون هم از خانواده هایشان دور هستند و هم خیلی صواب دارد. اجرتان نزد پروردگارتان محفوظ.


تجربیاتی من باب عروسی

یه دوست صمیمی داشتم که چند سال پیش برای عروسیش در حد توان خودم (البته سال 87 که دانشجو بودم و سرکار نمی رفتم) یه سکه ی پارسیان  خریده بودم. بعد هر بار می نشست جلوی من می گفت باید برای عروسی دخترعموم که دختر مجرده  جبران کنم که جداگانه برام هدیه ی عروسی گرفته. من بعد هر بار که این حرفشو تکرار می کرد هم کلی بهم برمیخورد و هم دوست داشتم بکوبم تو دهنش و بهش بگم که بنده ی خدا این حرفو جلوی کسی نگو شاید زمان عروسیت طرف شرایطش رو نداشته برات هدیه ی خوب بگیره ممکنه این حرفت بهش بربخوره اصلن همون که اومده باید کلی برای احترامی که بهت گذاشته خیلی خوشحال باشی.دیروز که خاهرم رفته خونه ی دوست تازه عروسش برگشته گفته: فلانی 3 نفر بودن اومدن عروسی فلان قدر هدیه دادن بعد خاهرم ناراحت شده و بهش برخورده که چرا این حرفو جلو روی من زده حتمن منظورش بمن بوده. بهش گفتم ببین ناراحت نشو از حرفش مهم این بود که بهت خوش گذشت. اصلن ملت عروسی می گیرن که دیگران شاهد خوشبختی شون باشن و همراهی شون کنن تو شادی، دیگه حالا هدیه ی کم و زیاد مگه تو خوشبختی شون تاثیری میزاره؟دوستان و  عزیزانتون رو برای دور همی و شادی هاتون نگه دارید و از بودن در کنارشون شاد باشین وگرنه برای غم همه حاضرن بیان چون خرجی نداره براشون.


یکی از فامیلای متاسفانه نزدیکمون تعریف می کرد: فلانی اومده بود عروسی آبجیم کلی طلا انداخته بود، شده بود زرگری سیار(وای چقدر از فعل بود استفاده کردم ). لباسش وای وای تا اینجا بود(با دست حدش رو نشون داده بهم). آرایشش افتضاح بود. اومدم بهش بگم بنده ی خدا طرف به دعوت شما اومده بود عروسی دیگه از سر خیابون راهشو کج نکرده طرف تالار که. تازه شم مگه عروسی جدا نبود؟ خب هر چی دوست داشت پوشید، چرا عیب و ایراد می گیری آخه؟متاسفانه بهش نگفتم این حرفا رو، دیگه پیش خودم گفتم روابط حسنه فامیلی مون امکان داره ریشه کن بشه.اونام که بابت رُک گوییم دل خوشی از من ندارن بزار این دوساعت که خونه شون هستم به خیر بگذره.