ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

سوسکت می کنم

تقریبن 20 سال پیش همین موقعی ها یه سمیه و شاهرخی بودن 16-15 ساله (اونموقع اینستاگرام نبود خیلی چیزای دیگه نبود کلن امکانات نبود ) که اسمشون تو روزنامه ها برای قتل و این صحبتا بود با شرح جزییات و اتفاقاتی که خودشون، شاهدین و ... نقل کرده بودن.(فکر کنم خیلی ها این ماجرا یادشونه)

20 سال بعد اتفاقی که تو سیرجان افتاد و آدمای داستان همون 16-15 ساله های فعلی بودن که خواستن همه ببینن که چی شد و چرا شد و این صحبتها، حکایت ازون داره که نوجوانی سن حساسیه که خانواده های محترم فرزندزای دنباله کننده ی خاندان از طریق شهرتِ فامیل باید مد نظر داشته باشن که این موجودات زنده آدم هستند نه سوسک که با دمپایی هر وقت خواستی بزنی تو سرشون و بیفتن یه گوشه بعد دوباره بلند شن، بلکه خیلی باید حواسشون باشه که اگه سوسکی باهاشون برخورد کنی باهات سوسکی برخورد می کنن. العفو العفو


فقط میخوام بدونم واکنش مدیر اینستاگرام به این استوری چی بود؟؟؟؟؟؟بقرعان خیلی کنجکاوم بدونم!!!!

تکانش در زندگی

اپیزود آخر فیلم قصه ها رو خیلی دوست دارم. صحنه هایی که حامد و سارا با هم بحث می کنن سر درستی کار هایی که انجام میدن و از هم انتقاد می کنن. یه دیالوگ داره حامد (پیمان معادی) که به سارا (باران کوثری) میگه :" مگه ترک نکردی که زندگی کنی؟ خب بیا زندگی کن دیگه. شما همش داری ادای ترک کردن رو در میاری بنظرم شما ترک نکردی، هنوز تو تَرکی"

این روز ها خیلی فکر می کنم به زندگی، به مرگ، به کار هایی که نکردم، به آرزو هایی که حسرتش توی دلم مونده، به اتفاقاتی که اگه میفتاد و نمیفتاد زندگیم تغییر می کرد اساسی. به اینکه یکدفعه ای بهت بگن زیاد زنده نیستی و تو هراس بیفتی برای نجات خودت از هر درمانی استفاده کنی تا بتونی زندگی کنی. میدونید آدمی تا وقتی داره نفس می کشه قدر داشته هاش رو نداره اما وقتی یه کسری هایی توی زندگیش بیاد به تقلا میفته که جبرانش کنه. خیلی اتفاقات خارج از اختیارات بعضی از آدمهاست و من منکر این قضیه نمیشم. خیلی از اتفاتی که این روز ها داره میفته، یه مدیریت خوب میتونه مانع ازشون بشه. صحبتم در مورد من و ماییه که خوشحالی رو به نوعی برای خودمون تعبیر و تفسیر کردیم که باید با مخلفات همراه باشه بی اونکه بدونیم بقول آندره متیوس تو کتاب آخرین راز شاد زیستن "خیلی از اتفاقات به احساس و تفکرمون مون ربط داره. ما اگه آرزو کنیم بریم جای بهتر زندگی کنیم حتمن ازین حس بد میاییم بیرون و خوشحال تریم اشتباهه چون تا تفکرات مون تغییر نکنه هر جا که بریم حتا بهترین جای زمین بازم همینیم چون تفکرات مون رو با خودمون همراه کردیم بی اونکه تغییری توش ایجاد کنیم." نمی دونم داشته ها و دارایی های شما چیه اما از مال خودم خبر دارم و خوشحالم که یه دارایی فوق العاده خوب دارم اونم اینه که محتاج کسی نیستم و میتونم خودم رو مدیریت کنم.

حالا اینهمه مطالب رو نمی دونم چرا نوشتم ولی یه اتفاقاتی افتاده که منو تکون داده شدید (ازون اتفاقات خوبه که تکونهای خوب داره)