ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

گچ جادویی

کلاس چهارم که بودیم قرار بود از بین دانش آموزان کلاس یکی بعنوان مبصر انتخاب شود. خانوم شیرازی، تاریخی را برای رای گیری مشخص کرد. گلنوش و فرنوش دو خاهر دوقلویی بودند که خودشان را جهت کاندیاتوری به معلممان معرفی کردند. کاندید ها چند روز وقت داشتند تا برای رسیدن به این مقام مهم، رای جمع کنند. فرنوش که چند دقیقه بزرگتر از گلنوش اما نقش ریزتر و قد کوتاه تر از گلنوش بود با زیرکی خاصی برای خودش رای جمع می کرد. مثلن زنگ تفریح بچه ها را می برد تا برایشان خوراکی بخرد، سر کلاس برایشان ترشک و بیسکوویت و ... می آورد اما گلنوش برای بچه ها عکس برگردان و مداد های جادویی و خودکار های رنگی میخرید. خب باقی کاندید ها شانسی برای مبصر شدن نداشتند چون هیچکدامشان پولشان را بابت خرید هله هوله و لوازم تحریر برای بچه ها نمی دادند. بالاخره روز انتخابات برای تعیین مبصر کلاس رسید تا اینکه اسم فرنوش از صندوق در آمد و اشکهای گلنوش چون چشمه فوران شد.


  ادامه مطلب ...

تق تقی

کوچیک که بودم آرزو داشتم یه کفش پاشنه بلند داشته باشم اما بیشتر اوقات کفشهای اسپرت و دخترونه نصیبم میشد. یک روز بدجوری به جان مامان افتادم که من کفش تق تقی سفید میخام. بالاخره مامان من و خاهرم رو برداشت و برد تا برای جفتمون کفش بخره اونم تق تقی. داخل مغازه که شدیم مامان به فروشنده گفت که چه مدل کفشی میخاییم و آقای فروشنده عینهو عقاب پرید و یه کفش تق تقی سفید که مدتها آرزو داشتم برام آورد اما عنوان کرد که فقط یک جفت ازین کفش مونده. با خوشحالی وصف ناشدنی مشغول سایز زدن بودم که دیدم ای دل غافل کفش برام کوچیکه اما به روی خودم نیاوردم و با تلاشی مضاعف به زور این پای بی نوا رو در کفش سفید تق تقی جا دادم.

ادامه مطلب ...